زمانهایی وجود دارد که میکوشم واکنشهایم در قبال مسائل دشوار زندگیام را کنترل کنم. یادم میآید چند سال پیش در حال نوشتن چند صفحه از وبلاگ شخصیام بودم و خطوط آخر یک مقاله سه صفحهای مهم را مینوشتم که ناگهان کامپیوترم خراب شد و بیش از نیمی از صفحاتی را که نوشته بودم از دست دادم. آن مساله آنقدر اعصابم را به هم ریخت که با عصبانیت در اتاقم قدم میزدم و به زمین و زمان بد و بیراه میگفتم و سرانجام از بازنویسی آن مقاله منصرف شدم. آن زمان فکر میکردم که روی خودم کنترل دارم و آدم منضبطی هستم؛ اما این تجربه به من ثابت کرد که چنین نیست و باید در چارچوبهای فکریام تجدید نظر کنم و به جای کنترل صرف احساسات و عواطفم، به دنبال راهی برای هدایت آنها در مسیر درست باشم. هدایت به جای کنترل، تاثیر شگفتانگیزی بر افزایش شادی من داشت. چندی پیش اتفاق مشابهی برای من افتاد و به علت خرابی کامپیوترم بیش از نیمی از مقالهای را که در حال نوشتن آن بودم نتوانستم ذخیره کنم؛ اما این بار به جای تلاش برای کنترل عواطفم و بداخلاقی، تصمیم گرفتم به حمام بروم و یک دوش جانانه بگیرم، اتفاقا نتیجه کار بهتر از آنچه پیش از خرابی کامپیوترم نوشته بودم از آب درآمد. بله هدایت کردن عواطف کار خودش را کرد و توانستم احساسات زودگذرم را مهار کنم و بر موقعیت مورد نظر تسلط یابم. هنگامی که سعی میکنید، واکنشتان را دربرابر یک موقعیت کنترل کنید به جای پردازش و مهار احساساتتان باعث پراکنده شدن تمرکز خود میشوید. باید به خودتان اجازه تجربه احساسات را بدهید و پس از هدایت آن احساسات به سمت درست، شادیتان را دوباره به دست آورید.
منبع: کتاب Work Happy Now