کارآفرینی نیروی محرک اقتصادي

روند توسعه کسب‌و کار در بازار

منبع:Mises Daily
مترجم : سليمان عبدي
نویسنده كتاب سرمایه‌داری و کارآفرین(1) (پیتر کلاین) (2) آثار و نوشته‌هاي زيادي در خصوص کارآفرینی از منظر مكتب اتریشی منتشر کرده است.  نیاز الدین (3) یکی از متخصصان این حوزه با دکتر کلاین که مدیر اجرایی و همکار تحقيقاتي کارل منگر(4) در موسسه میزس است  در اواخر سال 2013 در خصوص کارآفرینی به مصاحبه نشسته است:
نیاز الدین: کارآفرینی و زمینه‌های مختلف آن چیست؟
پیتر کلاین: اصطلاحات «کارآفرین» و «کارآفرینی» در زمينه‌هاي مختلفي مورد كاربرد است، از یک طرف، کارآفرینی اغلب به معنی خود اشتغالی استفاده می‌شود يعني کارآفرین کسی است كه کسب‌و‌کار کوچکي را شروع يا اجرا مي‌كند. ولي از سوی دیگر، ما واژه «کارآفرینی» را برای اشاره به چیزی گسترده‌تر يعني طرز فکر یا راه و روش انديشيدن بر مبناي اخبار، خلاقیت و ابتکار به كار مي‌بريم. بدیهی است که می‌توان در این مفهوم کارآفرین بود بدون اینکه صاحب یک کسب‌و‌کار کوچک باشيم.
در ادبیات دانشگاهی موضوع سردرگم‌كننده‌تر است. در اصل کارآفرین به معني تصمیم‌گیری در احتمالات و تقبل مسووليت‌ها است. يعني کارآفرینان كساني هستند كه به کسب‌و‌‌کار مردم سامان داده و منابع را به محصولاتي با ارزش و خدمات به مصرف‌کنندگان تبديل مي‌كنند که استفاده از آن در اين معنا به قرن هجدهم برمي‌گردد. اخیرا، محققان کارآفرینی را متناسب با فعالیت‌های دقيق یا توابعي از قبیل هوشیاری نسبت به فرصت‌های سود یا معرفی کالا و خدمات یا راه‌های جدیدی برای محصولات و خدمات جدید معرفي كرده‌اند. در متون دانشگاهی من مفهوم توسعه‌یافته مورد كاربرد اقتصاددان آمریکایی فرانک نایت و اقتصاددان اتریشی لودویگ فون میزس را که بر قضاوت و تصمیم‌گیری در شرايط عدم قطعيت مبتني است، به كار مي‌برم.
 نیاز الدین: چرا شما فكر مي‌كنيد فهم كارآفريني در درك اقتصاد جايگاه ويژه‌اي دارد؟ 
متاسفانه بيشتر مردم فكر مي‌كنند كه اقتصاد يك مقوله تخصصي است كه شامل مجموعه‌اي از معادلات،‌ اشكال و نمودارها است كه براي توصيف تعادل در رفتار بازيگران فرضي به كار مي‌رود، اما اقتصاد در واقع يك مبحث منطقی و قیاسی علوم انسانی است كه عملكرد افراد عيني را كه مستلزم پویایی، عدم قابليت پیش‌بینی و خلاقیت در دنیایي واقعی است بررسي مي‌كند. بازار يك فضاي ثابت با سازه‌های بي‌جان ریاضی  نيست بلكه فضايي پر از جنب و جوش است که در آن مردم با هم در تعامل و هماهنگی هستند. شرکت‌ها، بازار و صنایع به صورت خودبه‌خودي پديد نيامده‌اند، آنها توسط افراد واقعی و با تقبل مسوولیت‌ها ایجاد و اداره مي‌شوند. 
این افراد همان کارآفرینان هستند كه میزس به نام «نیروی محرک» اقتصاد بازار از آن ياد مي‌كند و این از دلایلی است که من از موضعي «اتریشی» به اقتصاد، همواره کارآفرین را در خط مقدم و مرکز تولید و مبادله قلمداد مي‌كنم نه پس از آن و همچون یک بازیگر اتفاقی که در پس زمینه محو مي‌شود. از اين رو کارآفرینی به عنوان ‌تصميمات تعیین‌کننده در شرایط نامطمئن، در قلب اقتصاد بازار قرار دارد.
نیاز الدین: اينك شما چگونه سه مفهوم کارآفرینی، رشد اقتصادی و توسعه یک کشور را با هم مرتبط مي‌كنيد ؟
اگر ما کارآفرینی را در معناي گسترده قضاوت تحت عدم قطعیت به كار بريم، در اين‌صورت توسعه و رشد اقتصادی نمی‌تواند بدون کارآفرینی وجود داشته باشد! این کارآفرینان هستند که سرمایه لازم برای رشد بهره‌وری را ايجاد مي‌كنند، تولید را در شرکت‌ها و صنایع سازماندهي مي‌كنند، با رقابت و همکاری، ايجاد و توزیع کالا و خدمات به مصرف‌کنندگان را در كارآمدترين شیوه منجر مي‌شوند.
 اگر ما از کارآفرینی به‌عنوان راه‌اندازي کسب‌و‌کار کوچک یا کمک‌های مالی سرمایه‌گذاری ياد كنيم، دراين‌صورت داستان پیچیده‌تر خواهد بود.
 برای اطمینان بايد گفت، شرکت‌های کوچک‌تر و جدیدتر اغلب به صورتي نامتناسب مسوول رشد اشتغال و در برخی از زمینه‌ها، معرف محصولات جدید و فناوری‌های نوين هستند. در عین حال، شرکت‌های بزرگ نیز می‌توانند خلاقانه عمل كرده و با انباشت سرمایه، حتي در اقتصاد دانش محور امروز، براي دستيابي به دامنه و مقياس اقتصادي حياتي تلقي شوند. هر فردي می‌خواهد مسوول داشتن کسب‌و‌کار کوچک خود باشد. متاسفانه، شرکت‌های بزرگ به طور معمول در تامین امنیت برای خود امتیازات سیاسی خاصي قائلند و در برابر رقبا مهارت بیشتری دارند هر چند شرکت‌های کوچک به نحو بهتري اين بازی را انجام مي‌دهند. در نهایت، ترکیبی از شرکت‌های بزرگ و کوچک، جدید و قديمي با تکنولوژی بالا و پایین را همچون بهترین راه‌حل برای رشد اقتصادی قلمداد مي‌كنم و من به رقابت آزاد در بازار آزاد اولويت مي‌دهم.
نیاز الدین: چه چیزی باعث مي‌شود کارآفرینان دنبال ساخت سازمان‌هاي بزرگ باشند؟ و نقش محیط و فرهنگ کارآفرینی در اين ميان چيست؟
واضح است که فرهنگ و محیط‌زیست برای موفقیت کارآفرینان حیاتی هستند، با این حال متاسفانه، توافق کمی در ادبیات تحقیق در مورد مکانیسم دقیق فرهنگ، از جمله تاثير هنجارهای اجتماعی و اعتقادات بر رفتار اقتصادی وجود دارد. فرهنگ مفهومي كلي است كه در آن براي تجربه و خلاقیت، پاداش و در شكست توصيه بر صبر و بردباري است كه همگي منجر به نوع ریسک‌پذیری است که براي کارآفرینی ضروري است. در عین حال، در بسیاری از مثال‌ها تناقض هم وجود دارد به عنوان مثال کشورهای شمال اروپا، با وصف فرهنگ نسبتا مساوات‌طلبانه و همگن، هنوز هم بسیار کارآفرین هستند.
وقتي به يك محيط قانونی و سیاسی می‌آیيم، شواهد روشن‌تر مي‌شوند. کشورهايي با حقوق تثبيت شده و محكم مالكيت، یک سیستم پولی با عملکرد خوب و مداخله حداقل دولت در اقتصاد، بهترین محیط برای کارآفرینی و رشد اقتصادی فراهم می‌کنند. 
برنامه‌ريزان دولتي علاقه شديدي به كنترل فعاليت‌هاي كارآفرينان در عرصه مديريت خرد دارند، همچون هدفمند كردن يارانه‌ها،‌ تحميل هزينه‌هاي زيرساختي، ماليات‌بندي و كدهاي نظارتي که به نفع یک نوع شرکت یا محل نسبت به ديگران تمام مي‌شود. تلاش‌هاي ديگري نيز براي خوشه‌بندي جغرافيايي يا صنعتي نوآوري وجود دارد و هر كسي تمايل دارد كه دره سیليكون نويني در كشور خود داشته باشد اما منظومه‌هاي كارآفرينانه‌اي همچون دره سليكون‌ ثمره نوعي تلاش و انتخاب از پايين به بالا است نه برعكس(يك برنامه‌ريز از بالا بخواهد و سپس سیليكون به وجود بيايد!)
برای اطمینان و تقويت افراد، تحقيقات دانشگاهي و تاسيس شرکت‌ها  در آغاز برای فعالیت‌های کارآفرینی مهم است. اما بسیاری از تلاش‌های برنامه‌ریزان دولت براي هدف قرار دادن مناطق یا فعالیت‌های خاص در راستاي افزایش کارآفرینی منجر به شكست است. 
سیاست‌هاي محیط‌زیستي دولت‌ها نیز باید شكست را براي كارآفرينان فراهم كند؛ چرا كه هیچ کمک مالی و یارانه برای سرمایه‌گذاری‌های ناموفق يا سیاست‌های پولی و مالی طراحی نشده است و براي تحریک اقتصاد مضر هستند و آنها معمولا به تولید حباب‌های مالي و دیگر اشکال تورم در قیمت منجر مي‌شوند که در نهايت کارآفرینان را در برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری دچار مشكل خواهد كرد.
نیاز الدین: چه جنبه‌ای از اقتصاد و جهانی شدن براي كارآفرينان مهم‌تر است؟
من فکر می‌کنم همه باید اقتصاد پايه را درك كنند و براي اين مهم خواندن کتاب اقتصاد در يك درس اثر کلاسیک هنری هزليت(5) از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.
 بسیاری از اصول اقتصادی براي همه قابل درك است، همچون: هيچ چيزي مجاني نيست، منافع و هزینه‌ها باید مقايسه شوند، مبادله داوطلبانه است و سود متقابل است، كنش‌ها اغلب پیامدهای ناخواسته را در پي خواهند داشت و … 
دانش پایه در مورد جهانی شدن همچون کاهش هزينه ارتباطات و حمل و نقل، تفاوت‌هاي حقوقی، سیاسی و اجتماعی و آداب و رسوم جوامع مختلف بیش از حد مهم است. اما فکر نمی‌کنم داشتن دانش نظری عمیق از اقتصاد یا تجارت بین‌الملل پیش نیازي برای کارآفرینی موفق باشد. شهود و تجربه به طور معمول باارزش‌تر از يادگيري آموزه‌هاي كتاب هستند (و من اين را از موضع يك مدرس دانشگاه مي‌گويم).
نیاز الدین: در انتها چه پيامي در خصوص مزایای کارآفرینی داريد؟
به عنوان مربی فکر می‌کنم که بايد به كساني كه كارفرما نيستند همچون سياستمداران و روزنامه‌نگاران یادآوری کرد که کارآفرینی نیروی محرک اقتصاد بازار است و اینکه کارآفرینان براي موفقيت باید از حقوق مالکیت، حاکمیت قانون، پول سالم و رقابت آزاد و باز برخوردار باشند.
[1] The Capitalist and the Entrepreneur
[2] Peter G. Klein
[3] Niaz Uddin
[4] Carl Menger
[5] Henry Hazlitt