نوآوری ايرانی
سيدکامران باقری
مشاور مديريت نوآوری و مالکيت فکری (kambagheri@yahoo.com)
بسياری از شرکتهای توليدی ايرانی در کنار خريد خط توليد خود از شرکتهای صاحب فناوری خارجی، بخشی از مواد اوليه يا قطعات مورد نياز خط توليد را هم از همان شرکت خارجی يا شرکتهای همکار آنها تامين میکنند. اين قطعات و مواد اوليه معمولا آنهايي هستند که توليد آنها نيازمند فناوری پيشرفتهای است که در داخل کشور وجود ندارد و در عمل هيچ تامينکننده ايرانی حاضر و آمادهای برای تامين آنها وجود ندارد.
نخستين گزينه اين شرکتها ادامه تامين آن مواد اوليه و قطعات از خارج از کشور است، اما اين گزينه با ريسک و چالشهايي جدی همراه است و هرگونه تغيير در سياستهای کلان ملی میتواند روند تامين آنها را به خطر بيندازد. برای مثال، تغييرات نرخ ارز، اعمال تحريم خارجی، تغيير تعرفه گمرکی و… میتواند تامين اين قطعات و مواد اوليه و در پی آن، توليد شرکت را با چالش جدی روبهرو کند. از سوی ديگر، وابستگی به تامين خارجی؛ يعنی بیگانه بودن با فناوری توليد آن قطعات و مواد اوليه. بنابراين شرکت توليدکننده ايرانی به علت همين بيگانگی، امکان بهبود فرآيند توليد را ندارد و دستش برای نوآوری بسته است. همين امر، شرکت ايرانی را در برابر ورود نسل جديدتر و بهتر خارجی آسيبپذير میکند و از توان چانهزنی آن در برابر شرکت خارجی فروشنده خط توليد میکاهد.
يک گزينه ديگر پيش روی اين شرکتها، تلاش برای دستيابی به دانش فنی توليد آن قطعات و مواد اوليه و سپس توليد مستقل آنها است. اينکار در صورت تحقق، تسلط شرکت را بر عناصر گوناگون توليد افزايش داده و احتمالا هزينههای توليد را هم کم میکند. در اين گزينه از ريسک تاثير تغييرات کلان ملی هم به مراتب کاسته میشود؛ اما اين گزينه با يک مانع و چالش بزرگ همراه است. شرکت توليدی ايرانی بايد راسا برای رسيدن به دانش و فناوری مربوطه اقدام کند. برای اين کار بايد پروژههای پژوهشی انجام شوند، تيمی از نيروهای پژوهشی نخبه شکل بگيرد يا جذب شود، تجهيزات و ماشينآلات مورد نياز خريداری شوند و…. اما پس از اين همه سرمايهگذاری هيچ تضمينی نيست که شرکت توليدی بتواند به فناوری مورد نياز دست يابد يا دستکم اين کار را در زمان مناسب انجام دهد. از آنجا که معمولا دانش و فناوری توليد اين قطعات و مواد اوليه با دانش و فناوری خط توليد اصلی متفاوت است، در اين گزينه عملا شرکت پا به عرصه ناشناختهای میگذارد و تمرکز راهبردی خود را از دست میدهد. ضمن اينکه در اين حوزه جديد، دارای سابقه، دانش، نيروی انسانی، تجهيزات و مزيت نيست و رسيدن به همه اينها زمانبر است. در مجموع، شانس عدم موفقيت در اين راه بسيار زياد است.
گزينه سوم، سفارش پروژه پژوهشی به دانشگاهها برای دستيابی به دانش و فناوری توليد قطعات و مواد اوليه مورد نياز است. اين کار اگر چه در مجموع هزينه کمتری دارد زيرا شرکت توليدکننده مجبور نيست برای جذب پژوهشگر و تامين تجهيزات آزمايشگاهی و تست سرمايهگذاری کند، اما معمولا با يک مشکل مهم همراه است. پژوهشگران دانشگاهی معمولا در رسيدن به دانش مربوطه در مقياس محدود خوب عمل میکنند، اما وقتی سخن از افزايش مقياس و انتقال فناوری ساخت میشود، نقششان کمرنگ و احتمال ناکامی زياد میشود. در تمام دنيا، دانشگاهها بيشتر بر توسعه دانش متمرکزند و توسعه فناوری معمولا در شرکتها انجام میشود. بنابراین معمولا در اين گزينه، تحويل گرفتن دانش
به دست آمده از پروژه دانشگاهی و تبديل آن به فناوری قابل استفاده در کارخانه به چالشی مهم تبديل میشود. بيشتر نقاط ضعف گزينه دوم در اين گزينه هم مطرح است؛ زيرا شرکت توليدی بايد سرمايهگذاری پژوهشی و توسعهای زيادی را در حوزهای انجام دهد که برايش ناآشناست و در آن مزيت ندارد.
اما گروه صنعتی وحيد که شرکتی شناخته شده در صنعت لولهسازی ايران است، گزينه چهارمی را برگزيد که نتايج درخشانی برای آن شرکت و صنعت کشور در پی داشته است. مديران اين شرکت خط توليد محصول جديدی به نام لوله سهلايه پوش فيت بیصدا (مورد استفاده در سيستم فاضلاب داخل ساختمان) را از شرکتی اروپايي خريدند. همزمان با سفارش خط توليد، جستوجو برای يافتن تامينکنندگان داخلی مواد اوليه و قطعات مورد نياز آغاز شد. يک قلم از مواد اوليه مورد نياز، نوعی پليمر پيشرفته بود که فناوری ساخت آن در کشور وجود نداشت. آنها، يک شرکت دانشبنيان کوچک فعال در حوزه پليمرهای پيشرفته را شناسايي کردند. ويژگی شرکتهای دانشبنيان، ارتباط نزديک آنها با پژوهش و دانشگاه و همزمان آشنايي با ابعاد فناورانه، توليد و بازار است. اگر همکاری با اين شرکتها هوشمندانه طراحی شود، آنها میتوانند پل انتقال دانش دانشگاهی و تبديل آن به فناوری آماده برای مصرف باشند. اين شرکتها معمولا کوچکاند و چابک و توان پذيرش ريسکهای سنگين فنی و مالی را ندارند. بنابراین شرکتهای بزرگ و صاحبنام میتوانند با حمايت از اين شرکتهای دانشبنيان و تعريف فرمولی برنده-برنده، آنها را به شرکای ماندگار فرآيند نوآوری خود تبديل کنند. اين گزينه اگر با طراحی درستی همراه شود، ريسک و هزينهای کمتر از تمام سه گزينه بالا دارد و منافع راهبردی آن هم بيشتر است. برای نمونه، اين شرکت دانش بنيان با تمرکز پژوهشی بر فناوری مورد نظر، میتواند به مرور آن را بهبود داده و فناوری برتر خود را در اختيار شرکت
توليد کننده قرار دهد. از سوی ديگر اين شرکت حتی به مرور میتواند در فرآيند طراحی و توليد محصولات بهتر و برتر توسط شرکت بزرگ توليدی مشارکت و همکاری کند. چنين فرمولی برای هر دو شرکت ثمربخش و سودآور و به همين دليل پايدار است.
شرکتهای بزرگ توليدی کشور با استفاده از اين گزينه و طراحی مدل مناسب همکاری (به اقتضای فناوری و صنعت مورد نظر) میتوانند ضمن رونق بخشيدن به کسبوکار خود، شرکای نوآوری بلندمدت برای خود پرورش دهند. آنها با اين کار تا حد زيادی از انواع ريسک ناشی از وابستگی به محصولات و فناوریهای وارداتی هم میکاهند. از سوی ديگر، رواج اين مدل میتواند زمينه را برای دستيابی شرکتهای ايرانی به انواع فناوریهای پيشرفته و مهمتر از آن، امکان نوآوری در آنها را فراهم آورد. اين امر درنهايت به افزايش رقابتپذيری صنعت کشور در سطح بينالمللی کمک میکند.