اما در نهایت به این احساس غم و ناامیدی در خودم پایان دادم. بله آنها در اشتباه بودند؛ اما چیزهای زیادی هم بود که من اشتباه انجام داده بودم.» بهعنوان مثال، او بدون قرارداد کار میکرد. او میگوید: «قرارداد چیزی بود که من میدانستم به آن نیاز دارم.» خوشبختانه هماتاقی مایکل یک حقوقدان بود. مایکل به یاد میآورد که هماتاقی وکیلش یک نامه به مشتری او نوشت با این مضمون که یا حقوق مایکل را پرداخت کنند یا وارد اقدام قانونی خواهند شد. یک هفته بعد، مشتری موردنظر از مایکل عذرخواهی کرد و وجوهی برای پرداخت به او داد. او میگوید: «فکر نمیکردم جنگیدن با آن ارزش داشته باشد.» اما این کار یک کمک بود. مدتی نهچندان بعد، مایکل از ابزارهای «اتحادیه فریلنسرها» و « Legal Zoom» استفاده کرد تا یک قرارداد الگو برای ماموریتهای آیندهاش بنویسد. او از آنچه در شرکت تسهیلات ترک مواد مخدر بر او گذشت بهعنوان یک تجربه «سخت» یاد میکند. او میگوید: «من از آن زمان به بعد قراردادهای خود را به روز کردم و اکنون سیاست پرداختی بسیار سختی دارم.» «اگر یک مشتری نمیخواهد به آن وفادار بماند، من هم با او کار نخواهم کرد. این بخشی از واجد شرایط بودن مشتریان با کیفیت است.»