یقینا، پاسخدهندگان به مطالعه ما در مورد سایر جنبههای آینده به آن اندازه مطمئن نبودند. آنها اذعان داشتند که هنوز تهدیداتی مانند تروریسم، نااطمینانی ژئوپلیتیک، حملات سایبری، اختلالات تکنولوژیک و پوپولیسم خواب شب را از آنها گرفته است. اما قابلتوجهترین نتیجه مربوط به نگرشهای مثبت عمومی در مورد کسب و کار بود. زمانی که این سوال مطرح شد که آیا آنها کاهش اعتماد از سوی مشتریان را احساس کردهاند یا خیر، تنها ۱۸ درصد از مدیران ارشد اجرایی به این سوال پاسخ «بله» دادند.
اما این چیزی نیست که شما از سایر کارشناسان در مورد نگرشها و اعتماد بشنوید. به عنوان مثال، شرکت مشاوره ارتباطات ادلمن چشمانداز کمتر خوشبینانهای را در داووس ارائه داد. این شرکت همچنین یک مطالعه جهانی سالانه را با عنوان Edelman Trust Barometer انجام میدهد، که سطح اعتماد عمومی در نهادهای اجتماعی کلیدی جهان را اندازهگیری میکند: دولت، کسب و کار، رسانهها و NGOها.
امسال، مطالعه ادلمن شاهد عدم تغییرات جهانی قابلتوجه بود؛ اما شواهدی از تغییرات قابل ملاحظه در ۱۲ کشور نیز مشاهده شد. در ۶ کشور از این دوازده کشور (چین، امارات متحده عربی، کرهجنوبی، سوئد، مالزی و لهستان)، اعتماد به شدت افزایش یافت و در ۶ کشور دیگر (کلمبیا، هندوستان، آفریقای جنوبی، برزیل، ایتالیا و ایالات متحده آمریکا) این اعتماد با کاهش روبهرو بود. بهطور کلی بین مردم آمریکا، اعتماد در نهادها به شدت کاهش یافته و این بیشترین کاهشی بوده است که تاکنون توسط ادلمن در یکسال برای یک کشور اندازهگیری شده است. اما چگونه این دو دیدگاه با هم وجود دارند؟ آیا مدیران ارشد اجرایی خوشبین، از یک جامعه عمیقا بیاعتماد آگاه نیستند؟ یا از دیدگاه برجسته آنها در شرکتهای خودشان، وقتی با چالشهای تغییرات تکنولوژیک، سیاسی و اجتماعی روبهرو میشوند، آیا در پیشروی خود دورنمای روشن قانونی میبینند؟ در هر صورت، تنش بین رشد اقتصاد جهانی و تضعیف اعتماد سازمانی بهطور واضح یکی از مهمترین مسائل سال جاری محسوب میشود.
روند عدم اعتماد
با نگاهی دقیقتر، درمییابیم که مدیران ارشد اجرایی برای خوشبین بودن دلیل دارند. نظرات آنها همسو با روندهای فعلی است؛ چرا که آنها در حال طراحی برای رشد مداوم اقتصادی، درآمدهای بالا و تعداد کارمندان بیشتر هستند. در واقع، پیشبینیها خوشبینانهتر دو سال گذشته، طی ماههایی پر از خبرهای مثبت و فعال شرکتها اثبات شده است. گرچه بازارهای سهام در واکنش به بحث جنگهای تجاری و آسیبپذیری رسانههای اجتماعی، سقوط شدیدی را در سال ۲۰۱۸ تجربه کرده است، اما مسیر کلی همچنان قوی به نظر میرسد.
عدم اعتماد عمومی شرکتها بخشی از یک روند طولانیمدت است؛ این مساله رو به کاهش نه فقط شرکت ها، که برای همه نهادهاست. طبق یافتههای ادلمن، عدم اعتماد نسبت به رسانهها حتی بیشتر از عدم اعتماد نسبت به کسب و کار است. در ۲۸ منطقه جغرافیایی که ادلمن مورد مطالعه قرار داده است، اعتماد کلی برای نهادها بیشتر به NGOها، سپس به کسب و کارها، بعد به دولت و در نهایت به رسانهها تعلق گرفت. در ۲۱ منطقه جغرافیایی نیز کسب و کارها بیش از دولتها مورد اعتماد هستند. در این زمینه، وقتی صحبت از مواجهه با مسائل اجتماعی و افزایش رشد کلی اقتصادی میشود، مردم در سراسر جهان به شدت انتظار دارند که کسب و کارها به سمت مسوولیت پذیری حرکت کنند. سایر نهادها چندان برای انجام درست امور، توانا دیده نشدهاند.
دو دلیل ممکن برای این تغییر نگرش به ذهن میرسد. اول اینکه، وقتی رهبران کسب و کار مشارکت در حل مشکلات مهلک زمان ما را انتخاب میکنند – جرائم اینترنتی، تروریسم، تهدید جنگ هستهای، نابرابری درآمدی و اثر سیاسی آن و لطمات محیط زیستی- بخش خصوصی به عنوان یک بخش موثر دیده میشود. مردم سایر نهادها- دولت، رسانهها و NGOها- را برای حل این مشکلات، بدون دخالت رهبران کسب و کار، شایسته نمیبینند. تقریبا دو سوم افرادی که ادلمن روی آنها تحقیق کرده است گفتهاند که آنها انتظار داشتند مدیران اجرایی بهجای اینکه منتظر دولت باشند (که اکنون در ۲۰ بازار، در زمینه اعتماد در ردهای بسیار پایینتر از کسب و کار قرار میگیرد) خودشان شروع به تغییر سیاستها کنند.
دوم اینکه، فعالیتهای کسب و کار نسبت به گذشته، شفافتر هستند. شفافیت ذاتی در تکنولوژی دیجیتال، انحرافات اخلاقی را بیش از گذشته نمایان کرده است و امتیازات کسب و کارهای قابلاعتماد را افزایش داده است. ایجاد اعتماد در جهان سیاستهای به شدت ملیگرایانه برای بنگاههای جهانی که باید افرادی را در سراسر جهان استخدام کنند، بهطور خاص بسیار مهم است. بسیاری از رهبران کسب و کار علاقه به این چالش را اظهار میکنند. آنها میخواهند اعتباری برای صداقت و رهبری سازمانی جهانی ایجاد کنند؛ که آن را به عنوان منبع مزیت میبینند. اما نحوه تفسیر این علاقه در کار روزمره، بهخصوص برای شرکتهایی با اشتباهات یا خطاهایی در گذشته، مشخص نیست. نقطهای برای شروع، نگاه دقیقتر به پویاییهایی فعلی و نقشی است که کسب و کار در چند سال آینده نیاز به ایفا کردن آن خواهد داشت.
مدیران خوشبین
درضمن ۱۲۹۳ مدیر ارشد اجرایی در ۸۵ کشور که به سوالات PwC پاسخ دادهاند، خوشبینی خود را بر چشماندازهای رو به بهبود شرکتشان بنا کرده بودند. در حقیقت این اولین بار از سال ۲۰۱۲ بود که ما شروع به پرسیدن این سوال کردیم و اکثریت پاسخدهندگان بیان کردند که باور دارند سطوح رشد اقتصادی جهان افزایش خواهد یافت. این درجه از خوشبینی در هر کشور اندازه گیری شده است: آمریکای شمالی، آمریکای لاتین، اروپای غربی، اروپای مرکزی و شرقی، آفریقا، خاورمیانه و آسیا-اقیانوسیه. بیشترین افزایش کلی در خوشبینی در آمریکای شمالی بوده است. در ایالات متحده آمریکا، تقریبا ۶۰ درصد مدیران ارشد اجرایی پیشبینی کردهاند که رشد اقتصادی جهان در سال ۲۰۱۸ بهبود خواهد یافت. تعداد معدودی حدود ۲ درصد کاهش را پیشبینی کردهاند. این را با سال قبل مقایسه کنید که تنها ۲۴ درصد مدیران ارشد اجرایی ایالات متحده بیان کرده بودند که اقتصاد جهانی بهبود خواهد یافت. وقتی ما از اقتصاددانان پیشرو و رهبران متفکر کسب و کار خواستیم تا در مورد یافتههای این بررسی اظهارنظر کنند، مصادیقی از خوشبینی مدیران ارشد اجرایی پیدا کردیم. گلن هابارد، اقتصاددان مدرسه کسب و کار کلمبیا، میگوید: «ما در یک بهبود گردشی هستیم که طی سالهای بسیاری پس از بحران مالی ادامه دارد. مردم خوشبینتر شدهاند. به نظر من در اکثر بخشهای جهان، مدیران ارشد اجرایی معتقدند که تغییرات در سیاست به سمت بهبود در حرکت است.»
بقیه نظردهندگان مطمئن نبودند که خوشبینی مدیران اجرایی بجا است یا نه. یا حتی آیا امکان دارد به اطمینان بیش از حد و رضایت از خود منجر شود و در نتیجه شاخص عمدهای برای بحران باشد. کارلوتا پرز تاریخنویس اقتصادی میپرسد «آیا این یک بهبود واقعی است یا تنها یک بهبود کوتاهمدت به شمار میرود؟» او میافزاید «به لحاظ تاریخی، وقتی یک گذار واقعی به شکوفایی و رونق وجود دارد، همه آن را احساس میکنند. من امیدوارم که رهبران سازمانی معتقد نباشند که این بهبود دائمی است. این تنها مجالی برای تنفس پیش از بازگشت به دوران دشوار است.»
البته با تجربهترین مدیران ارشد اجرایی که به تحقیق ما پاسخ دادهاند ممکن است با این دیدگاه مخالفت کنند؛ به نظر میرسد آنها این شک و تردید را در دیدگاههایشان لحاظ کردهاند. کسانی که سابقه کاری طولانی – ۱۱ تا ۲۵ سال- داشتهاند، در ارزیابی اقتصاد جهانی و چشماندازهای سازمانشان امیدوارتر هستند. آنها موقعیتهای بد را از سر گذراندهاند و شاید تشخیص دادهاند که فرصتهایی در پیش رو وجود دارد و مهم نیست که چه اتفاقی بعدا بیفتد. همچنین امسال ایالات متحده بسیار بیشتر از چین پیشی گرفت زیرا مدیران اجرایی احساس میکنند که این جایگاه بیشترین پتانسیل رشد را دارد. این دو کشور سالها، برای برتری رقابت کردهاند و چین تا سال ۲۰۱۵ سکان را بهدست داشت. بعد از آن، مدیران اجرایی، آمریکا را به عنوان یک بازار رشد بر دیگر کشورها ترجیح دادهاند، ولی نه به وسعت امسال. (پارامترهای این نظرسنجی به یک مدیر اجازه نمیدهد تا به کشوری رای بدهد که شرکتش در آن واقع شده است؛ بنابراین مدیران ارشد ایالات متحده در این رایگیری (در مورد اعتماد) شرکت نداشتند.)
مطالعه ادلمن در سال ۲۰۱۸، دوباره یک تصویر بسیار متفاوت ترسیم میکند. نتایج تحقیق آن نشان داد که سطوح اعتماد در ایالات متحده در سراسر نهادها: دولت، کسب و کار، رسانهها و NGOها، ۳۷ امتیاز در حال سقوط است. اعتماد به دولت، بین گروهی که ادلمن آن را «عموم مطلع» مینامد؛ افراد فارغالتحصیل شده از دانشگاه بین سنین ۶۴-۲۵، در ۲۵ درصد بالای درآمد خانوار، که گفتهاند اخبار و رویدادهای فعلی را در رسانهها دنبال میکنند، کاهش یافته است؛ سقوط قابلتوجه ۳۰ امتیازی.
این کاهش در اعتماد به دولت بدون شک به شک و تردید این گروه در مورد دولت ترامپ و شاید در مورد توانایی هر دولتی برای حل مشکلات پیچیده انسانی مرتبط است.
گامهای بعدی برای کسب و کار
این یافتهها به توضیح این مطلب کمک میکند که چرا نیاز به مسوولیت اجتماعی بیشتر توسط کسب و کارها، موضوع اصلی جلسه مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۱۸ و موضوع اصلی در مطالعه ما بود. اعتماد در سازمانها به شدت به رشد اقتصادی مرتبط است. مسلم است که وقتی افراد احساس کنند که زندگی آنها در حال بهتر شدن است، به احتمال بیشتری به نهادها اعتماد میکنند. در این زمینه، معقول است که تصور کنیم کسب و کارها میتوانند نقش بزرگتری نسبت به گذشته ایفا کنند. پاسخ اکثر مدیران ارشد اجرایی در مورد تعهدات مرتبط با اعتمادسازی، یک حس مسوولیتپذیری بود. آنها یک انتظار فزاینده از سوی ذینفعان خود احساس میکنند، انتظاری که میگوید آنها باید در مورد سلامت کلی اقتصاد، اهمیت تنوع در شرکتهایشان و دیگر مسائل اجتماعی و محیطزیستی اظهار نظر کنند. در عین حال، مدیران ارشد اجرایی بهطور کلی این موضوع را رد کردند که بنگاه خصوصی (و بهطور خاص کسب و کارهای آنها) اعتبار عمومی را از دست داده است. وقتی در مورد اینکه آیا آنها اعتماد بین کارمندان و مشتریان را اندازهگیری کردهاند، اکثریت مدیران ارشد در همه مناطق به این سوال پاسخ «بله» دادند. و آنها عمدتا از این سنجشها خشنود بودند. تنها یکی از هر پنج مدیر ارشد اجرایی در جهان بیان کردهاند که اعتماد بین نیروی کارش و رهبری ارشد شرکت در حال کاهش یافتن بود. حتی کمتر، حدود ۱۸ درصد، کاهش اعتماد از سوی مشتریانشان را درک کردهاند. چه نظر جمعی مورد اعتماد باشند و چه نباشند، انتظار ما این است که در چند سال آینده از مدیران اجرایی که مستقیما با چالش مسوولیت اجتماعی سر و کار دارند بیشتر بشنویم. فشاری که مردم احساس میکنند از بین نخواهد رفت.
چگونه رهبران کسب و کار میتوانند این الزام را به یک فعالیت هر روزه تبدیل کنند؟ این مطالعه به یافته های دیگری هم اشاره میکند؛ مدیران ارشد اجرایی در مورد جهان بهطور کلی خوشبین بودند. اما وقتی در مورد چشماندازهای رشد درآمد سازمانشان سوال شد، آنها تمایل داشتند، بهخصوص در مورد سه سال آینده، بهجای «خیلی مطمئن» بگویند «تا حدی مطمئن هستند». بهخصوص برای مدیران ارشد اجرایی در خاورمیانه و اروپای مرکزی و شرقی، که پاسخهای «خیلی مطمئن» به پایینترین حد خود رسید، به ترتیب زیر ۳۳ درصد و ۲۶ درصد، نسبت به سال قبل.
به طور کلی، روش اصلی ایجاد اعتماد به عنوان یک رهبر کسب و کار همان چیزی است که اکثر کسب و کارهای موفق همیشه انجام دادهاند: ایجاد رونق و شکوفایی همهجانبه.
شما این کار را نهتنها با ارائه محصولات و خدمات، بلکه با هدایت سرمایهگذاریهای خود و مدیریت فعالیتهایتان با اهداف انگیزشیتر در تقویت کیفیت زندگی و سلامت عمومی اقتصاد انجام میدهید. به نظر میرسد مدیران ارشد این موضوع را درک کردهاند. آنها میدانند که مانند رهبران کسب و کار و شرکتها، ماموریتی برای بیشتر «قابلاعتماد بودن» دارند. معتمد بودن نیاز به انضباط در خودتان و در تیمتان دارد و باید به حدی تمرین شده باشد که به عادت همیشگی تبدیل شود. آنگاه است که در زمان لزوم آمادگی کافی را دارید. مدیران میدانند که این چالش تا چه اندازه بزرگ خواهد بود. اما به نظر میرسد تعداد فزایندهای از آنها، (مهم نیست کجای جهان را خانه خود مینامند)، احساس میکنند در بلندمدت هیچ گزینه دیگری ندارند.